چگونگی وجود اوصاف کمال خداوند و توحید صفاتی او بکارگیری برهان خلف صفاتی
فصل4 نظرات متفاوت راجع به توحید صفاتی ـ
«مقدمه»
خدای فلسفه همان خدای دین است و آنچه با وصف واجب بالذات یا موجود مستقل در فلسفه اثبات میشود از نظردین همان خدای متعال است پس از نظر دین آنچه که فیلسوف آن را واجب بالذات یا موجود مستقل میداند همان خدایی است که یکتا و بیهمتا است یا حیّ است؛ عالم مطلق و قادر مطلق است؛ جسمانی و محدود به زمان و مکان نیست هر برهان فلسفی بر اثبات خدا را تنها با وصفی که مقتضای همان برهان است اثبات میکند اوصاف خداوند فراوان هستند و اثبات یک یک آنها و بررسی شبهاتی که درباره آنها مطرح میشود اگرممکن باشد راهی بسیار دشوار و طولانی خواهد بود؛ بدین جهت در استدلالهای عقلی معمولاً اوصاف اصلی خداوند را اثبات میکنند اوصافی که کلید فهم سایر اوصاف است که با اثبات آنها سایر اوصاف خداوند به آسانی اثبات میشوند
خداشناسی فلسفی از عبدالرسول عبودیت، مجتبی مصباح))منبع:
دانشمندان اسلامی درباره توحید بحثهای گستردهای دارند و توحید را به چند دسته تقسیم کردهاند؟ توحید ذات؛ توحید صفات؛ توحید افعال؛ توحید عبادت
الهیات و معارف اسلامی؛ استاد جعفر سبحانی))منبع
مقصود از توحید صفات اینست که صفات خداوند عین ذات او هستند یعنی اگر گفته شود خداوند عالم است به این معنی است که ذات او عین علم است. و همچنین لازم به ذکر است که مقصود از توحیدصفات ذاتی که در ابتدای بحث مطرح میشود؛ صفات ذاتی حقیقی است اعم از حقیقی محض و حقیقی دارای اضافه اما صفات اضافی مانند عالمیت و قادریت، اموری اعتباری و زاید بر ذات اوست و از محل بحث ما بیروناند اما به لحاظ اینکه به نحوی اعتباری جزئی از صفات حق تعالی قرار میگیرند اشاره مختصری به آنها کردهایم که خواهد آمد به طورکلی این تحقیق شامل 3ـ فصل است که در فصل اول عنوان شده که مبدأ آفرینش جهان واجب تعالی است و در فصل دوم با توجه به محوریت واجب تعالی در جهان، اتصاف او را به تمام کمالات بیان کردهایم و همچنین بیان شده که اساساً تقسیمبندی صفات واجب تعالی چیست؟ و پس از بیان اینکه صفات واجب به ثبوتیه و سلبیه تقسیم میشود، اثبات میشود که آیا هر دوی این صفات عین ذات واجب تعالی هستند یا خیر و در فصل سوم پس از شناخت صفات خدا گفته شده که حال مقصود از توحید صفاتی چیست؟ که در این جا با وصف کمال مطلق و همچنین برهان خلف به اثبات رسیده که در نهایت در فصل 4ـ بیان کردهایم که چه کسانی وحدانیت خدا را در صفات پذیرفتهاند و چه کسانی این مسئله را قبول ندارند و میگویند صفات عین ذات خداوند نیستند.
فصل1 مبدأ آفرینش واجب تعالی است
اثبات مدعا از راه امکان ماهوی
همه موجودات به استثنای خدای سبحان؛ به حسب ذات خودش ممکناند زیرا وجوب ذاتی منحصر در اوست؛ از طرف دیگر؛ هر ممکنی ماهیتی دارد نسبتش با هستی و نیستی یکسان میباشد و همچنین ماهیت در هستی خویش نیازمند علتی است که به وسیله آن؛ وجودش ضروری میگردد و آنگاه موجود شود و حال علت مفروض اگر خود وجوب ذاتی داشته باشد؛ مدعای ما ثابت است. و اگر وجوبش غیری باشد باید به واجب بالذات منتهی گردد پس این واجب بالذات که هستی هر ماهیت صاحب وجودی را میآفریند و به او اضافه میکند؛ وجودهای امکانی به نظر ذاتشان فقر محض هستند و نیاز و وابستگی غیر در ذات آنها قرار گرفته است و لذا وجودشان؛ وجود رابطهمیباشد کهنه در پیدایش و نه در بقا وجودشان استقلالی برای خود خداوند قائم به دیگری است و آن دیگری در صورتیکه خود ذاتاً غنی نباشد متکی به امر سومی است و این سلسله به وجودی میرسد که ذاتاً مستقل و غنی است و هیچ گونه وابستگی و نیازی به غیر ندارد؛ یعنی واجب تعالی سبحانه و تعالی، از این جا روشن میشود که واجب هستی بخش سایر موجودات است و همان گونه که اصل هستی آنها را میآفریند؛ تمام آثار قائم به آنها و نسبتها و روابط میان آثار را نیز اضافه میکند؛ زیرا علتی که وجود یک شی را ایجاد کرده آن را بپا میدارد و به آثار و نسبتهای قائم به نیز وجوب و قوام میبخشد بنابراین؛ خداوند سبحان به تنهایی مبدأ آفرینش سایر موجودات و مالک و مدّبر سایر امور آنهاست و در نتیجه او پروردگار جهانیان است و جز او پروردگاری نیست.
منبع( بدایهالحکمه علامه سید محمد حسین طباطبایی ترجمه شیروانی).
فصل2 در صفات واجب تعالی
اتصاف واجب به تمام کمالات.1
دانستیم که واجب تعالی مبدأ آفرینش هر موجود و کمال وجودی است و مشخصاً علت آفرینش یک شی بشکل برتر و بالاتری در بردارند? آن شی میباشد موجودیکه چیزی را میبخشد هرگز خودش فاقد آن نمیباشد در نتیجه واجب باید به نحوی متصف به تمام صفات کمالی باشد صفاتی چون علم؛ قدرت؛ حیات چنانکه توضیح این صفات در آینده خواهد آمد.
منبع( بدایهالحکمه علامه سید محمد حسین طباطبایی)
2.صفات ثبوتیه و سلبیه
صفاتی که خداوند دارای آنهاست مثل؛ قدرت… صفات ثبوتیه یا جمالیه نامیده میشود مثل قدرت؛ علم، حیات، حکمت، عدالت و به طور کلی هر صفتی که گفته میشود خداوند آن را دارد از صفات ثبوتیه و جمالیه است. در مقابل صفاتی که خداوند متعال از آنها منزهاست. صفات سلبیه و یا جلالیه نامیده میشود مثل اینکه میگوییم خداوند شریک ندارد جسم نیست مکان ندارد؛ دیده نمیشود؛ مرکب نیست، نیازمند نیست، عجز و جهل و مرگ و ظلم در او راه ندارد. و اصولاً خدای متعال از تمام نقصها پاک و منزه است و هر صفتی که اثبات نقص کند از خدای متعال سلب و نفی میشود و به این صفات، صفات سلبیه گفته میشود.
صفات ذاتی و عینیت آن به ذات واجب تعالی
صفات ذات یعنی صفاتی که در توصیف ذات به آنها جز ذات به چیز دیگری نیاز نداریم و تصور ذات در توصیف او به آنها کافی است مانند صفت قدرت، علم، سمیع بودن، بصیر بودن و حیات؛ صفاتی هستند که انصاف خدای متعال به آنها احتیاج به بودن چیز دیگر یا فعل ندارد خدا عالم است چه وجود دیگری باشد و چه نباشد؛ خداوند قادر است چه کاری را انجام بدهد و چه انجام ندهد؛ خداوند زنده است خواه موجود دیگری وجود داشته باشد یا نداشته باشد.
منبع( استاد جعفر سبحانی الهیات و معارف اسلامی)
صفات فعل و زیادت آن به ذات واجب تعالی
صفات فعل به صفاتی گفته میشود که اتصاف خدای متعال به آنها نیاز به این دارد که فعل او هم در نظر گرفته شود مثل عدالت، حکمت، خالق بودن، رازق بودن که اگر خداوند کاری انجام ندهد حقیقت این صفات تحقق نمیپذیرد؛ اتصاف خدا به رازق بودن هنگامی است که خداوند مخلوقاتی داشته باشد و به آنها روزی دهد و همین طور سایر صفات فعل.
منبع( استاد جعفر سبحانی الهیات و معارف اسلامی)
به تعبیر دیگر صفات ذاتیه عبارت است از مفاهیمی که در ذات الهی با توجه به نوعی کمال وجودی انتزاع میشودمثل علم، قدرت، حیات و صفات فعلیه عبارتست از مفاهیمی که از مقایسه خداوند با مخلوقاتش انتزاع میشود مانند ربوبیّت و خالقیت
منبع (آموزش فلسفه / استاد محمد تقی مصباح/ جلد2)
توضیحی درباره نحو? انتزاع صفات فعلیه
اثبات صفات ذاتیه برای خداوند به معنای اثبات امور عینی دیگری غیر از ذات نیست بلکه تمام آنها مفاهیمی هستند که از مصداق واحدی انتزاع میشود و به عبارت دیگر صفات ذاتیه عین ذات الهی است اگر صفات فعلیه به لحاظ منشأ ذاتی آنها در نظر بگیریم بازگشت آنها به صافت ذاتیه است مانند اینکه خالق یعنی کسیکه قدرت بر آفرینش دارد را در نظر بگیریم بنابراین ویژگی صفات فعلیه اینست که قوام این صفات به «اضافه» و لحاظ رابطه بین خدا و خالق است اضافه نیز میگویند. به طور کلی صفات ذاتیه حق تعالی عبارتند از حیات و علم به ذات و علم به مخلوقات و قدرت است و صفات فعلیه عبارتند از سمیع و بصیر بودن؛ تکلم؛ اراده؛ حکمت و نظام احسن است.
آموزش فلسفه)/ جلد 2/ استاد محمد تقی مصباح منبع:(
توحید در صفات فعلیه و اوصاف اضافه به این معنی است که هم? آن صفات بر میگردند به صفت واحده و آن صف واحده عبارتست از قبومیّت مطلقه عامه است
مقدمه اول در این باره آنست که از واحد من جمیع الجهات و بسیط من جمیع الحیثبات در مرتبه واحده از جهت واحده امور کثیره صادر نمیتواند شد و الّا کثرت در ذات واحد من جمیع الجهات ثابت میشود، و ترکیب در حقیقت بسیط? من جمیعالحیثیات متحقق میگردد و این معنی خلاف فرض و منافی وجوب وجود است.
مقدمه دوم آنست که معانی متعدده و مفهومات متکثّره با حقیقت از حقایق وجودیه از حیثیات واحده موجود میتواند شد بنابراین سلبّیه و فعوت جلالیه به یک صفت سلبی و نعت تنزیهی بر میگردند و این صفات عین ذات واجبالوجود بالذات است. بیانش آنست که در لمعات بیان شده که واجبالوجود بالذات بسیط من جمیعالحیثیات و واجب الوجود من جمیعالجهات است؛ تام بلکه فوق تام است در شدت قدرت وجود و کمالات وجود غیر متناهی بلکه فوق غیر متناهی است بعد? غیرمتناهی؛ پس جهتی از جهات قصور و امکان و حیثیّتی از حیثیات امتناع و نقصان در ذات مقدس او متحقق بلکه متصور نمیتواند شد؛ پس تمام جهات و همه حیثیّات او حیثیات فعلیّت و حصول است پس هیچ کمالی از کمالات وجود از آن جهت که از کمالات وجود است از حقیقت تامه او که وجود صرف صرف صرف وجوداست مسلوب نمیتواند شد و الا محدودیت حاصل و ضرفیّت زایل و بساطت باطل خواهد بود و از بیّنات است که جهات فقر نقصان و حیثیات ضعف و امکان بجهات سلب و حیثیّات عدم برمیگردند؛ پس همه صفات سلبیه و اوصاف تنزیهیّه سلب نقصانات و قصورات برمیگردند و همچنین منشأ همه نقصانات امکان وجود و ضعف ثبوت است چنانکه منبع همه کمالات وجوب وجود و تأکّد ثبوت است پس همه سلوب مندرج هستند در سلب امکان و مندرجاند در نفی نقصان، پس در سلب امکان از واجب الوجود بالذات مندرج است سلب مرکبیّت، سلب جوهریّت و سلب عرضیّت (عرضیّت) و سلب جسمیّت و کفیت و عاقلیّت و سلب ظالمیّت و جاهلیّت پس همه صفات سلبیّه بسبوحیّت و قدوسیّت برمیگردند.
اوصاف غیر ذاتی نشان دهند? چگونگی موصوف، خود نیستند.
اوصاف غیر ذاتی خداوند وبه عبارت دیگر اوصاف فعل او نشان دهند? چگونگی موصوف خود نیستند ویژگیهای آنها را نمیتوان به موصوف نسبت داد مثلاً اگر که گفته شود خداوند درزمان و مکان خاصی چیزی را به وجو.د آورد یا به او روزی داد نمیتوان گفت که این سخن نشان دهند? زمان و مکان برای خداوند است پس تنها اوصاف ذاتی ثبوتی هستند که نشان میدهند که خداوند چگونه است و چگونه نیست و در واقع اوصاف فعل خداوند یا اوصاف غیرذاتی خداوند؛ وصف حقیقی برای خدا نیستند بلکه در واقع رابطه خدا با موجودات را توصیف میکنند.
منبع (استاد جعفر سبحانی الهیات و معارف اسلامی)
دلیل نامگذاری صفات به ذات و فعل
هر چه که غیر از ذات خداوند موجود است مخلوق خداوند و فعل اوست مثلاً قدرت مطلق از اوصاف ذاتی و روزی دادن از اوصاف غیرذاتی یا اوصاف فعل خداست البته برخی از واژهها برای بیان اوصاف بکار میروند معانی مختلفی دارند و مطابق برخی معانی از اوصاف ذاتی و مطابق برخی دیگر از معانی از اوصاف غیرذاتی هستند مثلاً اگر آفریدگار را به معنای قادر بر آفریدن بکار ببریم و آنرا به خداوند نسبت دهیم وصفی ذاتی را به او نسبت دادهایم زیرا برای اطلاق وصف قادر بر آفریدگار فرض وجود خداوند کافیست و نیازی به فرض وجود موجودات نیست اما اگر آفریدگار به معنای موجودی باشد که با موجودات دیگر که وجود دارند رابطه آفرینش دارد و بالفعل آفرینند? آنهاست، مطابق تعریفی که از اوصاف غیرذاتی یا اوصاف فعل بیان شد این وصف از اوصاف فعل خداوند است پس آفریدگار به معنای قادر بر آفریدن از اوصاف ذاتی خداوند میباشد و به معنای آفریننده موجودات خاص از اوصاف فعل و غیرذاتی به حساب میآیند.
توضیحی مختصر از هر یک از صفات حق تعالی
1ـ صفت قدرت؛ قدرت و توانایی خداوند را میتوان از راههای مختلف اثبات کرده و روشنترین راه اینست که در عجایب و شگفتیهای جهان خلقت مطالعه کنیم زیرا همان طور که وجود هم پدیدهای بر وجود پدید آورنده آن گواهی میدهد؛ خصوصیات آن پدیده هم میتواند ما را به صفاتی که در پدید آورندهآن موجود است راهنمایی کند؛ پس ما از بررسی نظامات شگفتانگیز ریزترین موجودات جهان آفرینش یعنی اتم تا عظیمترین آنها یعنی کهکشان را میفهمیم که پدید آورنده آنها قادر بوده و این موجودات نشان دهند? قدرت خداست و نیز گسترش روزافزون علم نشان? قدرت خداست به واقع هر رشتهای از علوم طبیعی که مربوط به شناسایی نوعی از موجودات جهان است. از یک طرف به ما میفهماند مبدأ و آفریدگار این جهان سرشار از قدرت است و از طرف دیگر ما را به خصوصیات و قوانین پیچید? آفرینش رهبری میکند. راهنمای دیگر ما به قدرت فطرت پاک انسانی است. زیرا همان گونه که فطرت انسان او را به وجود خدا رهبری میکند همچنین او را به قدرت الهی هدایت میکند.
الهیات و معارف اسلامی)/ منبع (جعفر سبحانی
به تعبیر دیگر قدرت عبارت است از مبدئیت فاعل حی مختار برای افعالش، قدرت حیوان و انسان برانجام کارهای اداری خودشان (مبدئیت فاعلی) مشروط به تصور و تصدیق و پیدایش انگیز? روانی برای انجام کار است اما این گونه امور از لوازم نفوس متعلق به ماده است و مقام مجردات تام و بخصوص ساخت قدس الهی منزه از آن است که علم حصولی و تصور و تصدیق زائد بر ذات داشته باشند؛ اما آنچه که در همه موارد، قدرت معتبر است وجود علم و حبّ به معنای عام آنهاست که عالیترین مصداقش علم و حبّی است که عین ذات مقدس الهی است همچنین اثبات قدرت برای خداوند مستلزم اختیار نیز هست زیرا قدرت ملازم با علم و اختیار است و اختصاص به فاعل حی مختار دارد. که بالاترین مراتب اختیار، مربوط به ذات مقدس الهی است.
منبع آموزش فلسفه/ محمدتقی مصباح
2ـ علم خداوند از نظر دانشمندان و علمای مذاهب به طرق مختلف قابل اثبات است دلیل اول اینست که آفرینند? یک دستگاه قطعاً از تمام جزئیات آنها آگاهی کامل دارد، به واقع جهان هستی؛ گواهی میدهد که آفرینند? آن از تمام خصوصیات و جودی آنها آگاه بوده است و دلیل دوم اینست که بر علم گسترده خداوند همان احاط و نامتناهی بودن وجود اوست زیرا موجودی که در همه جا حضور داشته باشد طبعاً از همه چیز آگاه است.
منبع( الهیات و معارف اسلامی از استاد جعفر سبحانی)
3ـ حیات عبارتست از نحوده وجود مجردات و ملازم با علم و قدرت و اراده است ولی برخلاف آنها که از مفاهیم ذات الاضافه هستند حیات از مفاهیم نفیسه است. حیات الهی از 2 راه قابل اثبات است یکی اینکه اگر که فاقد حیات میبود میتوانست به مخلوقات خودش حیات ببخشد و دیگر اینکه علم و قدرت از لوازم حیات هستند و با اثبات آنها ملزمشان هم ثابت است.
آموزش فلسفه/ مصباح
علم و قدرت ملازم حیات هستند
هر گاه ثابت شد که خداوند موجودی است که دانا و تواناست حیات و زنده بودن او هم خودبه خود ثابت میشود زیرا معنای زنده بودن جز این نیست که دانا و توانا باشد؛ بنابراین برای اثبات زنده بودن خدای متعال دلیلی جز دلیل علم و قدرت لازم نیست؛ و دلیلی که علم و قدرت الهی را ثابت میکند حیات او را هم ثابت میکند اینکه خدا را بنام «حیّ» مینامیم از این نظر است که آثار حیات را که همان ادراک و فعل است از او مشاهده میکنیم و الا حقیقت حیات کیفیت آن در مقابل خداوند برای ما به هیچ وجه روشن نیست. «بر خدای بزرگی که مرگ برای او نیست و نمیمیرد توکل و اعتماد کن» (سوره فرقان آیه 58)
(الهیات و معارف اسلامی/منبع (سبحانی
فصل سوم در توحید صفاتی
مقصود توحید صفاتی اینست که صفات خدا عین ذات اوست یعنی اگر که میگوییم خدا عالم است به این معنی نیست که ذات خدا جدا و علم او جدا است بلکه به این معنی است که خدا عین علم است همین طور وقتیکه گفته میشود؛ خدا توانا و زنده است معنایش این نیست که توانایی و زنده بودن زاید بر ذات او میباشد؛ بلکه مقصود اینست که ذات او عین قدرت و حیات است زیرا در غیر این صورت نتیجه این میشود که خدا از 2 جزء (ذات و صفت) مرکب باشد و ترکیب همان طوری که گفته شده مستلزم احتیاج و نیاز است و نیاز با خدا بودن که باید از هر جهت غنی و بینیاز باشد سازگار نیست؛ هر گاه که بگوییم خداوند از ترکیب (ذات و صفت) پدید آمده است در این صورت خدا مرکبی میشود که به اجزای خود احتیاج دارد یعنی اگر هر یک از این 2ـ جزء نباشد؛ خدایی هم نیست این جاست که از روی برهان فلسفی میگویند ذات خدا عین صفات اوست. و ذات او همان علم و قدرت و دیگر صفات ذاتی اوست و همچنانکه ذات خدا عین صفاتش است همچنین هر یک از صفات او عین دیگری است یعنی حقیقت علم او عین قدرت او نیست تا بگوییم قسمتی از ذات او را علم و قسمت دیگر را قدرت او تشکیل میدهد؛ بلکه در سراسر ذات او علم، قدرت و دیگر صفات ذاتی او میباشد و نیز صفات او عین یکدیگر هستند. زیرا اگر چنین نباشد. باز موضوع ترکیب ذات از 2 جزء مانند (علم و قدرت) پیش میآید و ترکیب با خداوند بودن سازش ندارد این جاست که طبق برهان فلسفی میگویند ذات خدا عین صفات اوست و ذات او همان علم و قدرت و دیگر صفات ذاتی اوست.
منبع( الهیات معارف اسلامی استاده جعفر سبحانی تنظیم رضا استادی)
به طور کلی 2ـ راه در اثبات صفات خدا هست که در یکی از این 2ـ راه1 خود ذات دلیل بر صفات قرار گرفته است و البته راه دوم به نوب? خود منشعب به .ـبه طور کلی دو راه در اثبات صفات خدا راه دیگر میشود اما به هر دو طریق اشاره میشود اما اینکه خود ذات برهان بر صفات قرار میگیرد. اصالت از آن وجود است حق تعالی وجود محض و واقعیت محض است و عدم و ماهیت در او راه ندارد کمال مساوی وجود است و عدم ماهیت منشأ نقص است پس ذات حق تعالی کمال واقعی را داراست زیرا کمال واقعی آنست که به وجود و واقعیت بر میگردد و از احکام و لوازم وجود واقعیت بوده باشد و چون ذات حق وجود است پس کمال محض است. و چون ذات احدیت وجود محض است هیچ گونه تعبن و تعددی ندارد؛ پس جمیع شئون وجود و کمالات وجود به نحو اعلی در ذات او صدق میکند اما راه 2 که مخلوقات آئینه صفات قرار گرفتهاند به دو وجه قابل تقریر است 1ـ از راه خاص فلسفی؛ معطی یک کمال محال است که فاقد کمال باشد و چون یک سلسله کمالات مثل علم و قدرت و حیات و اراده در مخلوقات دیده میشود نشانه آنست که مبدأ و منشأ اصلی موجودات واجد آن کمالات است.
2ـ راه کلامی ـ و آن اینکه تشکیلات و نظامات دقیق و حیرتانگیزی که در مخلوقات مشاهده میشود نشان میدهد که از روی تصادف نبوده است علم و اراده و تدبیری در کار است. و چون علم و اراده در فاعل هست پس قدرت نیز هست زیرا قدرت جز این نیست که فاعل هر گاه بخواهد فعل خود را انجام میدهد و نقصی که در این راه نسبت به راه دیگر هست، اینست که این راه دلالت دارد که خالق کمالاتی را که مخلوقات افاضه میکند ـ البته بوجه اکمل در خود دارد. اما دلالت ندارد بر اینکه ذات حق تعالی مطلق است و هیچ گونه نقصی در ذات او راه ندارد به عبارت دیگر این دلیل فقط دلالت دارد براینکه خداوند بر آنچه آفریده عالم است و قادر است اما هرگز دلالت نمیکند که (انه بکل شی علیم) (و انه علی کل شی قدیر) دلالت نمیکند که او علیم علی الا طلاق و قدیر الااطلاق و مرید علی الاطلاق و حی علی الاطلاق است.
اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد/5 مقدمه پاورقی بقلم مرتضی مطهری
اثبات وصف کمال مطلق برای خداوند
هر موجودی که وبتواند رابط باشد ضرورتاً رابط است اما چه موجوداتی میتوانند رابط باشند رابط بودن وصفی جدایی ناپذیر از موجودات رابط است این بدان معنا است که وجود موجودات رابط به گونهای است که آنها تنها میتوانند رابط باشند این نحوه وجود همان است که به آن فقر وجودی گفته میشود. از طرف دیگر دربار? سنخیت علت وجود بخش؛ معلول آن به این نتیجه میرسیم که علت وجودبخش کاملتر از معلول خود است. پس از نظر وجودی تا جایی که نقص قابل فرض است؛ میتوان موجودی کاملتر فرض کرد و آن موجود ناقص را معلول موجود کاملتر و رابط به آن در نظر گرفت یعنی هر موجودیکه بتوان کاملتر از آن را فرض کرد رابطه بودنش نیز ممکن است. صورت منطقی این استدلال چنین است. 1ـ اگر وصفی از موصوفهای خود جدایی ناپذیر باشد چنانچه موجودی باشد که بتواند آن را وصف داشته باشد؛ ضرورتاً آن موجود وصف مذکور را دارد.
2ـ رابط بودن وصفی جدایی ناپذیر از موجودات رابط است.
3ـپس اگر موجودیکه بتواند رابط باشد آن موجود ضرورتاً رابط است.
4ـ اگر موجودی باشد که کاملتر از آن را بتوان تصور کرد آن موجود رابط است.
5ـ پس موجودی که کامل مطلق نیست آن موجود ضررتاً رابط است.
6ـ پس اگر موجودی باشد که رابط نباشد آن موجود ضرورتاً کامل مطلق است.
7ـ هر موجودی یا رابط است یا مستقل است.
8ـ پس اگر مستقل باشد آن موجود ضرورتاً کامل مطلق است.
9ـ موجود مستقل وجود دارد.
10ـ موجود مستقل کامل مطلق است. بدین ترتیب وصف کمال مطلق برای موجود مستقل ثابت میشود ـ کامل مطلق طبق تعریف به موجودی گفته میشود که کاملتر از آن قابل فرض نباشد و به تعبیر دیگر، فرض کاملتر از آن فرضی متناقض باشد؛ کامل مطلق موجودی نیست که صرفاً کمالش از سایر موجودات بیشتر است، بلکه موجودی است که کاملتر از آن قابل فرض نباشد وصف کمال مطلق یکی از اوصاف اصلی است و هر وصفی که بر کمال وجود دلالت کند و هیچ نقص و محدودیت را در موصوف خود نشان ندهد یکی از مصادیق کمال مطلق است براین اساس میتوان آن وصف را به خدا نسبت داد از همین راه به سادگی میتوان ثابت کرد که خداوند دارای علم، قدرت، حیات و اراده مطلق است.
چگونگی وجود اوصاف کمال خداوند و توحید صفاتی او
تا کنون دانستیم که خداوند خالق است؛ علم، قدرت، حیات، اراده، اختیار،… دارد و ترکیب زمان، مکان، جسم ندارد و نیز دانستیم که اوصاف سلبی خداوند نشان دهند? نوعی نقص از خداوند هستند نه ثبوت وصفی برای او همچنین دانستیم که از میان اوصاف ثبوتی خداوند اوصاف فعل نیز در واقع نشان دهند? چگونگی خود خداوند نیستند. بلکه رابطه او را با دیگر موجودات نشان میدهند پس تنها اوصاف ثبوتی ذاتی هستند که ثبوت ویژگیهایی را برای خود خداوند نشان میدهند. هر یک از اوصاف ثبوتی ذاتی، بر کمالی از کمالات خداوند دلالت میکنند و بدین جهت این اوصاف را اوصاف کمال خداوند مینماند. روشن است که هر یک از اوصاف کمال خداوند مفهومی غیر از دیگری دارند. مفهوم «علم ذاتی» غیر از مفهوم «اراده ذاتی» و مفهوم قدرت غیر از مفهوم هر 2 است و… بکار رفتن مفاهیم متعدد درباره امور موجود گاه نشانه موجودات متعدد است اکنون اوصاف خداوند را در نظر میگیریم و نشان میدهیم که این اوصاف که هر یک از آنها مفهومی غیر از مفهوم اوصاف دیگر دارد. و هر یک به نوعی از کمالات خداوند دلالت میکند. در واقع وجودی غیر از وجود خداوند را ندارند و عین خدا هستند نه غیر او برای اثبات این مدعا از برهان خلف استفاده میکنیم.
بکارگیری برهان خلف در توحید صفاتی
ابتدا فرض میکنیم که این اوصاف غیر از خدایند و پس نشان میدهیم که این فرض مستلزم تناقص است. (ابتدا a را نماد یک وصف دلخواه از اوصاف ثبوتی خداوند فرض میکنیم و به عبارت دیگر فرض میکنیم که a همواره وجود نداشته باشد؛ میتوان فرض کرد که (خداوند همواره وجود دارد) و وصف a را نداشته باشد و این بدین معناست که خداوند کمال مطلق است و میتواند کمالی را نداشته باشد و این تناقض است. پس a همواره وجود دارد و از طرف دیگر میدانیم که هر موجودی یا واجببالذات است یا واجب بالغیر اکنون فرض کنیم وجود a غیر از وجود خداوند باشد نشان میدهیم که در هر 2ـ صورت یعنی (چه a واجب بالذات باشد چه و چه واجب بالغیر این فرض مستلزم تناقض است و بدین ترتیب معلوم میشود که a وجودی غیر از وجود خداوند دارد و بدین معناست که تعدد واجب بالذات را پذیرفتهایم در حالیکه بر طبق توحیدذاتی خدا یکی است اما اگر a را واجب بالغیر بدانیم؛ بدین معناست که a مخلوق خداست اما در این صورت خود خدا فاقد a که یکی از اوصاف کمال است دانستهایم و این اولاً باکمال مطلق بودن خدا سازگار نیست و ثانیاً با قانون سنخیت منافات دارد زیرا فرض کردهایم که موجودی که فاقد کمالی است؛ علت وجود بخش آن کمال است بدین ترتیب میبینیم که فرض اینکه یکی از اوصاف کمال خداوند وجودی غیر از وجود خداوند داشته باشد. مستلزم تناقض است. پس فرض ما باطل است و باید بپذیریم که اوصاف کمال (اوصاف ثبوتی ذاتی) خداوند؛ وجودی غیر از وجود خداوند ندارند و عین خداوند هستند نه غیر او همچنین از عینیت اوصاف ثبوتی ذاتی باذات خدا میتوان نتیجه گرفت که این اوصاف یعنی اوصاف کمال خداوند وجودی غیر از یکدیگر نیز ندارند و وجود خود این اوصاف نیز عین وجود یکدیگرند پس اوصافی مثل علم اراده، اختیار مطلق ذاتی و نیز قدرت و حیات مطلق، اگر چه از نظر مفهومی غیر از موصوف خود هستند و غیر ز موصوف خود هستند وجودی جدا از یکدیگر ندارند و در وجود عین یکدیگر هستند، عینیت صفات کمال خداوند با یکدیگر و با ذات خداوند را توحید صفاتی میگویند. بدین ترتیب با بررسی چگونگی اوصاف کمال خداوند توحید صفاتی نیز اثبات میشود
) خداشناسی فلسفی/ منبع (عبدالرسول عبودیّت صفاتی توضی درتوحید صفاتی توضیحی تکمیلی درتوحید صفاتی
ذات خدا را عین وجود و عین علم و عین قدرت و عین حیات و تمام اوصاف کمالیه دانند نه ذات متصف بوجود و قدرت و علم و اراده ـ زیرا صفت اگر غیر از ذات موصوف بود مقارن اوست و عارض و معروض و مرکب با ذات و ترکیب گفته شد که مخالف واجبالوجودیت و خلاصه خدا ار جز یک حقیقت بسیط و هویت یکتا ندارد پس هر گاه خدا را دارای اجزاء و معانی زائد پنداشت به مقام اخلاص راه نیافته زیرا کمال اخلاص عارف آنست که صفات زائد برذات را از خدا نفی کند زیرا کمال اخلاص عبد تابع معرفت کامل است و معرفت کامل در استعداد انسان در شناختن خداست پس هر گاه برایخدا صفات زائد بر ذات تصور کند؛ خدا را در صفات کمالیه محتاج به علت دانسته و در این صورت اگر علت را خود ذات داند لازمهاش فاعل و قابل بودن اوست و فاعلیت قابلیت 2ـ جهت متباین هستند زیرا فاعلیت جهت واحد کمال و قابلیت جهت فاقد کمال است. یا جهت ماده و صورت یا جهت فقدان و وجدان پس 2ـ جهت متباین هست و لازمهاش ترکیب در ذات یکتای او و این فاسد است و اگر علت را غیر ذات داند خدا را در اوصاف کمالیه به غیر محتاج دانسته و این محال است نتیجه اینکه صفات زائد بر ذات که لازمهاش ترکیب یا حاجت است باطل و صفات عین ذات یکتای حق ؟ سلطانه است
) حکمت الهی عام و خاص/ منبع (نگارش محیهالدین الهی قمشهای
فصل 4نظرات متفاوت راجع به توحید صفاتی
نظر اول معتزله از متکلمین اسلامی عقیده دارند که «واجب الوجود» به دلیل اینکه بسیط من جمیع الجهات و اَحَدّی الذات است، موصوف به هیچ صفتی و منصوب به هیچ نقصی نمیگردد، زیرا صفت داشتن مستلزم تکثّر است و از مختصّات مخلوقات است؛ معتزله نظر به اینکه میخوهند عقاید خود را با متون اسلامی تطبیق دهند و در متون اسلامی صریحاً برای خداوند صفات زیادی ذکر شده است از قبیل ا… الصّمد، … و امثال آن، ناچار اینها مسأله «نیابت» را مطرح کردهاند و گفتهاند که هر چه ذات حق از هر صفتی عاری است ولی نوع فعل ذات حق شبیه فعل ذاتی است که دارای صفاتی از قبیل علم، حیات قدرت و… میباشد و ذات عاری از صفات او کار ذات واجدالصفات را انجام میدهند ـ نظر دوم (اشاعره) اشاعره که دستهای دیگر از متکلمین اسلامیند نظرشان عکس نظر معتزله است. آنها گفتهاند: ذات حق موصوف به پارهای از صفات و منصوت به پارهای از نعوت است و آن صفات به حکم اینکه صفت غیر از موصوف باشد مغایر با ذات حق هستند و به اصطلاح زائد بر ذات حقاند و چون موصوف «واجبالوجود» و «قدیمالوجود» است باید این صفات هم مانند «موصوف» واجبالوجود و قدیم الوجود باشند پس صفات واجب الوجود مثل ذات او، هم واجبالوجود و هم قدیمالوجوداند این است که اشاعره معتقدند به «قدمای ثمانیه» یعنی به هست موجود قدیم نظر سوم (عقیده حکمای اسلامی) نظریه حکمای اسلامی نظریه اینست که هم منطق آنرا تأئید میکند و هم متون اسلامی و آن این است که: ذات واجب واقعاً متصف به یکسوی از صفات میگردد ولی دلیلی نیست بر اینکه لزوماً صفت باید مغایر باموصوف باشد بلکه دلیل قائم است براینکه صفات واجبو همچنین برخی صفات ممکن عین ذات واجب و یا عین ذات ممکن است.
2ـ در باب کثرت مفهوم با وحدت مصداق، هیچ مانعی ندارد که یک شی به حسب وجود خارجی و عینی (واحد) باشد و در عین حال مصداق مفاهیم% کثیره و متعدّده باشد. آنچه که محال است اینست که شیء مصداق کثیر ما هو کثیر باشد و از متکثّرانی که هیچ وجه مشترک در میان آنها نیست مفهوم واحدی انتزاع شود
3ـ یک تفاوت میان ذات واجب و مخلوقات مادی، در صفات و احکام هست و آن اینست که در مخلوقات و موجودات مادی، برای اینکه موجود متصف به صفتی شود
2ـ چیز لازم است: الف: اینکه صفت برای آن موصوف ممتنع نباشد اما برای ذات واجبالوجود در اتصاف به صنعتی یک شرط بیشتر وجود ندارد. و آن امکان و عدم امتناع است. یعنی همین قدر که دانستیم فلان صفت برای او ممتنع نیست و ممکن است، کافیست که حکم کنیم که قطعاً او واجد آن صفت میباشد.
نتیجهگیری
1ـ در بحث علیت گفته شده که علت وجود بخشف معلول است، پس اگر ما خداوند را به عنوان مبدأ آفرینش و علت هستی تلقی میکنیم چه طور ممکن است که توحید صفاتی را راجع به او فکر شویم، به عبارت دیگر چه طور ممکن است موجودی که چیزی را میبخشد خود فاقد آن چیز باشد، بدون شک، این امر محال است.
پس نتیجه میگیریم که خداند متصف به تمام کمالات است.
2ـ عدهای هستند که توحید صفاتی را قبول ندارند. عبارت دیگر صفات خدا را زائد بر ذات میدانند در این جامیتوان این مطلب را عنوان کرد که اگر ما میپذیریم انسانی که آفریده خداست، (عالم است، حیات داره و حتی قدرت داره) پس چطوره نمیتوانیم بگوییم که خداوند که خالق این موجود است علم دارد و علم او نیز عین ذاتش است. و یا علم او غیر از قدرت اوست. که این همان توصیه صفاتی است.
منابع:
1ـ آموزش فلسفه استاد محمد تقی مصباح / جلد 2
2ـ بدایه الحکمه علامه سید محمد حسین طباطبایی/ ترجمه علی شیروانی
3ـ شرح منظومه استاد مرتضی مطهری
4ـ اصول فلسفه و روش رئالیسم استاد علامه طباطبایی/ مقدمه و پاورقی از مطهری
5ـ حکمت الهی عام و خاص به نگارش محیالدین مهدی الهی قمشهای
6ـ الهیات و معارف اسلامی? استاد جعفر سبحانی/ تنظیم رضا استادی
7ـ تبیین براهین اثبات خدا? جوادی آملی
8ـ خداشناسی فلسفی ? عبدالرسول عبودیّت/ مجتبی مصباح
http://shahrudi.parsiblog.com/518124.htm